نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: گذشته ای تاریک و تاثیراتش در زندگی

965
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27519
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy گذشته ای تاریک و تاثیراتش در زندگی

    با سلام.همین قبلش از شما به خاطر قلم وحشتناکم و اینکه سرتون رو درآوردم عذر میخوام.بنده بیست ساله هستم.دارای پدر و مادری هستم که به هیچ عنوان اجتماعی و امروزی نیستند.عبوس.گوشه گیر..عاشق زندگی ساکن و بی دردسر هستند.پدرم بازنشسته ارتش هست.ام خودم از بچگی آدم اکتیو و سر حال و پر دوست بودم که زد و به دلیل شغل پدرم در ده سلگی من خانواده مجبور شدیم تک و تنها از تهران به شاهین شهر اصفهان بریم.جایی که هیج کس رو نمیشناختم و به اونجا علاقه نداشتم به دلیل این شوک و غصه خوردن اونجا تمام موهای سر من ریخت.توی مدرسه فقط تحقیر شدم.موهای طلایی و بسیار زیبایی داشتم.بی رفت و آمدی پدر و مادر من و این اوضاع ادامه داشت به مدت ده سال.ده سال تاریک و بی خاصیت و تنها.تا اینکه به تهران برگشتیم و بالاخره موهام دراومد.به اقتضای سن و سال و دانشگاه دوباره به اجتماع برگشنم.پدر و مادرم ولی اخلاقشئن همونطور منزئی هست شش ماه گدشت ولی من هیجی بلد نیستم.حرف زدن بلد نیستم.اعتماد به نفس ندارم.احساس حقارت میکنم انگار که از خواب ده ساله بیدار شدم.اصلا هیچ انگیزه ای برای زندگی کردن ندارم.خیلی عقب افتادم از بچه ها و فامیل و دوست و هرکس که دور و برم بود.یک خودکشی ناموفق هم داشتم.باور کنید من فقط تا ده سالگی زندگی کردم ده سال بعدش رو حتی یک روز آرامش نداشتم و از زندگی لذت نبردم حالا که برگشتیم عیبو ایرادام یکی یکی رو میشن انقدر زیادن که انگیزه ای برای رفعش ندارم چه کار کنم
    ویرایش توسط hossein_raissi : 04-04-2016 در ساعت 12:50 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گذشته ای تاریک و تاثیراتش در زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط hossein_raissi نمایش پست ها
    با سلام.همین قبلش از شما به خاطر قلم وحشتناکم و اینکه سرتون رو درآوردم عذر میخوام.بنده بیست ساله هستم.دارای پدر و مادری هستم که به هیچ عنوان اجتماعی و امروزی نیستند.عبوس.گوشه گیر..عاشق زندگی ساکن و بی دردسر هستند.پدرم بازنشسته ارتش هست.ام خودم از بچگی آدم اکتیو و سر حال و پر دوست بودم که زد و به دلیل شغل پدرم در ده سلگی من خانواده مجبور شدیم تک و تنها از تهران به شاهین شهر اصفهان بریم.جایی که هیج کس رو نمیشناختم و به اونجا علاقه نداشتم به دلیل این شوک و غصه خوردن اونجا تمام موهای سر من ریخت.توی مدرسه فقط تحقیر شدم.موهای طلایی و بسیار زیبایی داشتم.بی رفت و آمدی پدر و مادر من و این اوضاع ادامه داشت به مدت ده سال.ده سال تاریک و بی خاصیت و تنها.تا اینکه به تهران برگشتیم و بالاخره موهام دراومد.به اقتضای سن و سال و دانشگاه دوباره به اجتماع برگشنم.پدر و مادرم ولی اخلاقشئن همونطور منزئی هست شش ماه گدشت ولی من هیجی بلد نیستم.حرف زدن بلد نیستم.اعتماد به نفس ندارم.احساس حقارت میکنم انگار که از خواب ده ساله بیدار شدم.اصلا هیچ انگیزه ای برای زندگی کردن ندارم.خیلی عقب افتادم از بچه ها و فامیل و دوست و هرکس که دور و برم بود.یک خودکشی ناموفق هم داشتم.باور کنید من فقط تا ده سالگی زندگی کردم ده سال بعدش رو حتی یک روز آرامش نداشتم و از زندگی لذت نبردم حالا که برگشتیم عیبو ایرادام یکی یکی رو میشن انقدر زیادن که انگیزه ای برای رفعش ندارم چه کار کنم

    چقدر بی حوصله ؟؟
    بخاطر همین موضوع خودکشی کردید؟
    شما میگید آدم اکتیوی بودید چرا اونجا سعی نکردید دوستان جدید و محیط جدید رو تجربه کنید 10 سال مدت کمی نیست میتونستید سعی کنید با دوستان جدید آشنا بشید و معاشرت داشته باشید
    حالا که برگشتید در ابتدای جوونی هستید برنامه ریزی کنید هدف داشته باشید (انسان ها با هدف زندگیشون رو پیش میبرن وگرنه همه ناامید میشدن و یه گوشه کز میکردند و غصه میخوردند) تلاش کنید کار کنید تفریح داشته باشید یه امید جدید یه زندگی جدید بسازید

  3. 2 کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25399
    نوشته ها
    191
    تشکـر
    252
    تشکر شده 165 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : گذشته ای تاریک و تاثیراتش در زندگی

    وا
    اینایی که گفتی هیچ عاملی واسه گوشه گیریت نداشتن ها...
    خدایی نکرده اگه آدم عزیزترین عزیزشو از دست بده دوراز جون شمام این جوری نمیشه.چرا اعتماد به نفستو ازدست دادی میدونی که چه اوقات خوشی میتونستی داشته باشی؟؟خدای به این بزرگی و این همه نعمت بی کرانی که در اختیار آدم هست و مهم ترینش سلامتیه اگه بخوای شکایت کنی میشی انسانی که به خدا ایمان نداره نه اصلا نا امید نباش اتفاقا از خیلی از ماهام بهتر بلدی حرف بزنی ماشالله
    زندگیتو هیچ کس غیر خودت نمیسازه هیچ کس غیر خودت عامل خوشبختیتو خوشیت نیست هیچکس فقط باید دیدتو باز کنی هروقت خودت خودتو پیدا کردی ارزش خودتو دونستی به توانایی های زیادی که خدا در وجودت نهفته پی بردی و واسه خودت ارزش قائل شدی و هدفمند شدی تو زنگیتت،بقیه هم بهت احترام میذارن.کاری کن که تو رو بقیه تاثیر بذاری نه بقیه رو تو هرجا میری شادی رو ببر همه دنبال انسان شادن وقتی بقیه رو شاد کردی خودتم شاد میشی. پس گوشه گیری رو رها کن یک دفتر واسه خودت درست کن هدف هاتو بنویس و واسه رسیدن به اون هدف ها به خودت وقت بده و بعد تمام تلاشتو واسه رسیدن به اون هابه کار ببند.موفق باشی

  5. 2 کاربران زیر از مهتاب نصیری بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : گذشته ای تاریک و تاثیراتش در زندگی

    دوست عزیز چرا فکر میکنید بقیه در خوبی و خوشی زندگی میکنن همون اطرافیانتون میگما همه مشکل بدبختی به نوعی دارن... فقط فرق شما با اونا این شما انقدررررز خودت رو دست کم گرفتی خود به خود تو گل بیشتر فرو میری ولی بقیه نه حتی تلاش نکنن از این مخمصه. بیرون بیان حداقل شرایط و برا خودشون عادی میکنن. اگه ادم بخواد برا مشکلات خودکشی کنه پس الان اکثر جهان براثر خودکشی مرده بوده بودن.. .. هدف برای خودت مشخص کن همه ماها که رو زمین آفریده شدیم قطعا ارزش داشتیم میون اون همه تخمک در رحم مادر. همه ما بخاطر ارزو هامون زنده ایم شما وقتی هدف و ارزوی نداشته باشی خود به خود ضعیف تر هم میشی محال محال ارزو نداشته باشی حداقلش این دوس داری زندگی ارومیه داشته باشی پس آلاشت رو کن فقط زانو غم بغل نگیر و ناله کن
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  7. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27428
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    11
    تشکر شده 94 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : گذشته ای تاریک و تاثیراتش در زندگی

    سلام به نظرم تو هنوز نتونستي خودتو شکوفا کنی و احتیاج به کمک داری حتما یه مشاوره برو و همه چی رو دوباره از نو شروع کنی از بعد ده سالگيت و فرصت جبرانت خیلی کمه سعی کن تو تنهایی تمرین کنی جلوی آینه فکر کن تو یه سمینار بزرگ حرف میزنی خودتو کوچیک نشمار چون اگه واسه خودت ارزش قائل نشی بقیه هم واست قائل نميشن

  9. کاربران زیر از mahdis.p بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد